بزرگ ترین فضیلت برای حضرت نرجس خاتون سلاماللهعلیه، مادر امام زمان علیه السلام بودن است، اگر ما از شخصیت و زندگانی این بانوی بزرگوار هیچ چیزی جز همین یک فضیلت ندانیم، کافی است که به عظمت و بزرگی شخصیت او آگاه گردیم. مادر امام زمان علیه السلام بودن بیانگر آن است که آن بانو از شایستگی و لیاقتی برخوردار بود که از سوی خداوند برای پرورش چنین فرزندی انتخاب گردید، مادران پیشوایان معصوم علیه السلام بر اساس آنچه در زیارت نامه هایشان می خوانیم، هرگز به گناه و ناپاکی آلوده نمی گردند و این بیانگر مرتبه ای از مقام عصمت و مصونیت برای آنان است. امامان معصوم علیه السلام در عصر و زمان خود برترین، والاترین و بهترین انسان های روی زمین هستند و شاید بتوان گفت که خداوند متعال، برترین و بهترین زنان آن زمان را برای پرورش آنان بر می گزیند. بنابر آنچه گفته شد، مادر امام زمان علیه السلام کسی بود که توانسته بود در دستگاه قیصر روم خود را از انواع آلودگی ها حفظ کند و به دلیل شایستگی و لیاقتی که از آن برخوردار بود، خداوند متعال او را به طور معجزه آسایی در طول سالیان متمادی از حوادث گوناگون، برای ولادت حضرت مهدی علیه السلام حفظ کرده بود. که نمونه آن، بر هم خوردن مراسم ازدواج او با برادرزاده های قیصر روم به طور غیر طبیعی، مراقبت از او در طول دوران اسارت تا زمان تشرف به خدمت امام هادی علیهالسلام، بر گزاری مراسم ازدواج او با امام حسن عسگری علیه السلام در عالم رویا و مکاشفه، تشرف خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دیگران معصومان علیهم السلام در عالم رؤیا و مکاشفه، عشق و علاقه شدید و بیش از حد به امام حسن عسگری علیه السلام و حوادث دیگری است که گزارش آن ها به دست ما نرسیده است. حکیمه خاتون می گوید: امام حسن عسگری علیه السلام پس از شهادت پدر به امامت رسید. من همانگونه که به دیدار پدرش میرفتم، به دیدار او نیز میرفتم. در یکی از همین دیدارها، نرجس خاتون به سویم آمد تا به رسم احترام، کفشهایم را از پایم بیرون آورد. به من گفت:« سرورم، کفشهایت را به من بده.» به او گفتم:« تو سرور من هستی! به خدا سوگند، هرگز نمیگذارم کفشهایم را درآوری و به من خدمت کنی! من باید با جان و دل خدمتگزار تو باشم.» امام عسگری علیه السلام با شنیدن صدای ما فرمود: «ای عمه، خداوند به تو جزای خیر دهد! » نزد امام نشستم. نزدیک غروب به کنیزم گفتم: « لباس های مرا بیاور. » امام فرمود:« ای عمه! امشب را نزد ما افطار کن! امشب شب نیمه شعبان است. در این شب، نوزادی متولد خواهد شد که نزد خدا بزرگوار و کریم است؛ همان کس که خداوند به وسیله او زمین مرده را زنده میکند.» از این خبر بسیار شادمان شدم و به حضرت گفتم: « این نوزاد از کدام یک از همسرانت متولد خواهد شد؟ من که در نرجس، آثار حاملگی مشاهده نمیکنم.» امام فرمود:« از نرجس به دنیا خواهد آمد، نه از زن دیگری.» حکیمه خاتون، دختر امام جواد علیه السلام، شب ولادت امام زمان علیه السلام را در خانه امام حسن عسگری علیه السلام به سر برد. او حالت نرجس خاتون، مادر امام زمان، را پیش از ولادت امام علیه السلام اینگونه وصف می کند: « پس از خواندن نماز مغرب و عشاء، من و نرجس با هم افطار کردیم. آنگاه به رختخواب رفتم. آن شب همواره به مژده امام حسن عسگری علیه السلام میاندیشیدم. از این رو، زودتر از شبهای دیگر برای نماز شب به پا خاستم. نماز شب را به جا آوردم؛ ولی نرجس همچنان در خواب بود و هیچ اثری از وضع حمل در او مشاهده نمی شد. پس از نماز شب، مقداری مناجات کردم و خوابیدم. طولی نکشید که هراسان و مضطرب از خواب پریدم ولی نرجس هنوز خواب بود. پس از مدتی نرجس بلند شد و به نماز شب ایستاد. نماز شب را به جای آورد تا به نماز وتر رسید. به ذهنم خطور کرد که طلوع فجر نزدیک است. بیرون رفتم و به آسمان نگریستم. فجر اول، طلوع کرده بود. کمکم شک و تردید وجودم را فرا گرفت. در این حال امام حسن علیه السلام از داخل اتاقش صدا زد: « ای عمه، شتاب نکن! امر خدا نزدیک است.» به خاطر شکی که کرده بودم، از امام علیه السلام خجالت کشیدم. حکیمه خاتون می گوید:« شب تولد مهدی علیه السلام نزد نرجس بودم. نرجس مشغول نماز شب بود که ناگهان نمازش را شکست و مضطرب شد. او را در آغوش گرفتم، به سینه چسباندم و آیه « بسم الله الرحمن الرحیم» را برایش خواندم. امام حسن علیه السلام از بیرون اتاق صدا زد:« سوره قدر را بخوان !» سوره قدر را تلاوت کردم و از نرجس حالش را پرسیدم. نرجس گفت :« آثار آنچه مولایم فرموده بود، آشکار شده! » بار دیگر سوره قدر را تلاوت کردم. همانگونه که قرآن میخواندم، مهدی علیه السلام نیز در شکم مادر با من همراهی میکرد؛ پس از پایان سوره نیز به من سلام فرمود. با شنیدن صدای مهدی از شکم مادرش، به هراس افتادم ولی امام حسن علیه السلام فرمود: « از کار خدا تعجّب نکن! خداوند تبارک و تعالی ما را در کودکی به حکمت، گویا میکند و در بزرگی در زمین، حجّت قرار میدهد.» سخن امام علیه السلام به پایان نرسیده بود که نرجس از چشم من پنهان شد و دیگر او را ندیدم؛ گویا میان من و او پرده ای زده شده بود.
منبع :بحار الانوار