درمیان مردم معمول است که بعضی روزهارا روزی سعد ومبارک وبعضی از روزه ها را روزی نحس وشوم می پندارند وطبق همین عقیده وایده خود، برنامه های زندگی خود را تنظیم می کنند که چه زمانی مسافرت کنند وچه روزی پیوند مشترک زندگی بیندند ، از این قبیل رسم ورسوم درجامعه وجود دارد ، قبل از همه چیز باید مراجعه کرد به گزاره های دینی که چه سخنی در این زمینه دارد ؟ سوال این است که چه روزی نحس وچه روزی سعد و مبارک بر شمرده شده است؟ واین اعتقاد عمومی تا چه حد در اسلام پذیرفته شده است؟ ویا چه حد از گزاره های اسلامی ودینی گرفته شده است ؟ نحس چیست؟ نحوست به روز ویا مقداری از زمانی گفته می شود که درآن به غیر از شر وبدی، حادثه ای رخ ندهد اعمال آدمی ویا حد اقل نوع مخصوص از اعمال برصاحب عمل برکت ونتیجه خوبی نداشته باشد ، وسعادت روز ، برخلاف این است. 1- ازنظرعقل: حقیقت این است که ازنظرعقل ما نمی توانیم برسعادت روزی از روزها ویا زمان از زمانها ویا نحوست آن اقامه برهان کنیم ، چون طبیعت زمان ازنظر مقدار طبیعی است که اجزا وابعاضش یک چیز و مثل هم هستند ، پس ازنظرخود زمان فرقی میان این روز و آنروز نیست تایکی را سعد ودیگری را نحس بدانیم ، چون ازنظری عقلی همه زمانها یکی است واقامه برهان مشکل است . اما ازنظر گزاره های دینی نامی نحوست ایام آمده ، که می فرماید : انّا ارسلنا علیهم ریحاًصرصراً فی یوم نحس مستمرّ (قمر19) ماتندبادی وحشتناک وسردی رادریک روزشوم مستمر برآنها فرستادیم . در جای دیگر می فرماید : فأرسلنا علیهم ریحاً صرصراً فی ایّام نحسات (16 فصلت) هرچند ازسیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است ، استفاده می شودکه نحوست وشئامت مربوط به خود آن زمانی است که در آن زمان « باد » به عنوان عذاب برقوم عاد وزیده ، وآن زمان هفت شب و هشت روز پشت سرهم بوده، که عذاب الهی به طوری مستمر برآنان نازل می شده اما برنمی آید که این تأثیر و دخالت زمان به نحوی بوده که با گردش هفته ها دوباره آن زمان نحس برگردد، واین معنا به فرموده علامه طباطبایی به خوبی ازآیات استفاده می شود و اگرنه همه زمانها نحس می بوده[1] 2- اما در روایات بسیار زیاد درباره سعد و نحس ایام هفته سخن گفته شده است ؛ درکتاب بحارالانوار احادیثی زیادی نقل شده ولی بشتر این احادیث ضعیف است .و حوادثی که درآن واقع شده تفسیرشده ؛ مثلاً درروایات ازامیرالمومنین علی (علیه السلام) می خوانیم: شخصی ازایشان درخواست کرد تا درباره روز « چهارشنبه » وفال بدی که در آن می زنند وسنگینی آن بیان فرمایند که منظور کدام چهارشنبه است . امام فرمود: « منظور چهارشنبه آخرماه است که درمحاق ( سه روز آخرماه را محاق گویند که ماه در این سه روز دیده نمی شود) اتفاق افتد،» . ودرهمین روز قابیل برادرش «هابیل » را کشت و خداوند دراین روز چهار شنبه؛ تندبادی را برقوم عاد فرستاد ولذا بسیاری ازمفسران روز چهار شنبه آخرماه را روز نحس می داند ، البته باپیروی ازروایات [2] مانند روز رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله)؛روز شهادت امام حسین (علیه السلام)؛ انداختن ابراهیم(علیه السلام) درآتش [3] اما در برخی رویات می خوانیم که روز اول ماه روز سعد ومبارک است ، چراکه آدم درآن آفریده شد وهم چنین روز 26 رامبارک دانسته، چرا که خداوند دریا رابرای حضرت موسی (علیه السلام) شکافت یا اینکه درمورد نوروز حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: روزی مبارکی است وکشتی نوح برکوه جودی قرار گرفت وجبریل برپیامبراسلام (صلی الله علیه وآله) نازل شد، و روزی است که امام علی (علیه السلام) بت های کعبه را شکست.[4] 3- این نکته نیز قابل دقت است که بعضی درمسأله سعد و نحس ایام بسیار افراط وتفریط کرده اند، 4- مسأله توجه به سعد و نحس ایام علاوه براینکه غالباً انسان را به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده رهنمون می کند، عاملی برای توسل وتوجه به ساحت اقدس الهی هم است ، لذا درروایات متعددی می خوانیم : در روزهای که نام نحس برآن گزارده می شود ، می توانید بادادن صدقه وخواندن دعا ، وقرائت قرآن واستمداد ازلطف الهی و توکل دنبال کارها بروید [5] معانی مبارک مبارک : بابرکت ، برکت یافته ، خجسته ، مبارگ باد «کلمه دعا» خجسته باد، فرخنده باد، وگاهی صفت واقع می شود مانندرمضان المبارک ویکی از32 نام قرآن است ، کتاب انزلناالیک مبارک. [6] یا کلمه مبارگ ازمصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است، وبه معنای خیربسیار . مبارک به معنای محلی است که خیر کثیردرآن جا افاضه شود واین کلمه در برکات دنیوی واخروی استعمال می شود .[7] راغب درمفردات می گوید: اصل کلمه (برکت ) و (برک) به فتح باء به معنای سینه شتر است ولکن درغیر این معنانیز ذکر می شود، برکت ثبوت خیر خداوند است درچیزی ؛اگر فرموده (لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ، اعراف ،92 ) برای این بود که خیرها درزمین وآسمان جای گرفت همچنانکه آب دربرکه جای می گیرد، ومبارک چیزی است که این خیردرآن باشد، وبه همین معنا است آیه « هذاذکرمبارک انزلناه» پس می گوید ازآنجای که خیرات الهی از مقام ربوبیتش بطور نا محسوس صادر می شود ومقدار وعدد آن هم قابل شمردن نیست ، لذا به هرچیزی که دارای زیاده غیرمحسوس است می گوید : این چیز مبارک ودارای برکت است. پس بنا براین برکت به معنای خیری است که درچیزی مستقرشده ولازمه آن گشته باشد، مانندبرکت درغذا که به معنای سیرکردن افرادی بشتری است،پس مقصود ازبرکت درلسان دین آن چیزی است که درآن خیرمعنوی ویاحسی منتهی به معنوی است ویامادی که منتهی به معنوی است مانند آن دعای که ملائک درحق ابراهیم کرد: (رحمةالله وبرکاته علیکم اهل البیت، هود؛ 73 )رحمت وبرکات خدا مخصوص شما اهل بیت رسالت است که مراد برکت ، دین وقرب خدا وسایرخیرات گوناگون معنوی ، نیز برکت حسی مانند مال وکثرت بقای نسل ودود مان وسایر خیرات مادی است که برگشت آن به معنویات می باشد[8] اسمامی مبارک در قرآن 1-کعبه؛ (انّ اوّل بیت وضع لناس للذی ببکة مبارکة هدی اللعالمین ،آل عمران ،96 ) درآیه فوق قرآن کریم می فرماید اگر کعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است ، جای تعجب نیست ، زیرا این نخستین خانه توحیداست وباسابقه ترین معبدی است که درروی زمین وجود داردوهیج مرکزی پیش از آن مرکز نیایش وپرستش پرور دگار نبوده ، خانه ای است برای مردم وبه سود جامعه بشریت درنقطه ای که مرکزاجتماع ومحلی پربرکت است ، ساخته شده است [9] کعبه ازاین جهت مبارک است که هم ازنظرمعنوی وهم ازنظری مادی دریکی از پربرکت ترین سرزمینهای جهان است، برکات معنوی این سرزمین وجذبه های الهی وتحرک وجنبش و وحدت که درپرتوی آن مخصوصاً مراسم حج به وجود می آید برهیچ کس پوشید ه نیست اگر تنها به جنبه های صوری (ظاهر) آن مراسم حج اکتفا نشود وروح فلسفه آن زنده گردد، آنگا برکت واقعی آن آشکار خواهد بود. از نظرمادی با اینکه سرزمین خشک وبی آب علفی است وبه هیچ وجه ازنظری طبیعی مناسب نیست ، ولی درطول تاریخ یکی ازشهرهای آباد وپرتحرک ویک مرکزآماده برای زندگی وحتی برای تجارت است [10] 2-حضرت عیسی علیه السلام؛ درسوره مریم می خوانیم : جعلنی نبیّاً وجعلنی مبارکاً ؛ مریم 31 ) مراپیامبر قرارداده مرا(هرجا که باشم ) وجود پربرکت قرارداده. معنای مبارک بودنش هرجاکه باشد این است که محلی برای هربرکت باشد وبرکت به معنای نموّ وخیراست ، یعنی او برای مردم منافع بسیار دارد علم نافع به ایشان می آموزد ، به عمل صالح دعوت شان می کند وبه ادبی پاکیزه تر تربیتشان می کند، ونا بنا وپیس را شفا می دهد وضعفارا تقویت ویا ری می کند وقلدران وزورگویان را اصلاح می کند [11] 3- زیتون : درسوره نور آیه 35 می خوانیم : یوقدمن شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیه ولا غربیه ؛ اشاره به ماده انرژی زای فوق العاده و مستعد برای چراغ است ، چراکه روغن زیتون که از درخت پربار وپربرکتی گر فته شود یکی از بهترین روغنهای برای اشتعال است آنهم درختی که تمام جوانب آن به طوری مساوی درمعرض تابش نور آفتاب باشد نه در جانب شرق باغ ونه درجانب غرب باغ که تنها یک سمت ان آفتاب بیبند . [12] زیتون درختی است پربقا هزار سال عمر می کند در قرآن بسیار ازآن تجلیل شده درسوره تین سوگند به آن یاد شده زیتون غذای پیامبر بوده ، ونزد پیامبر از بهترین غذا شمرده می شد، حضرت علی (علیه السلام) بسیار ازآن تناول می نموده .، تأ کید پیامبر برای این است که تناول روغن زیتون برای اعصاب خوب است ونشاط آور می باشد .[13] 4- بقعه حضرت موسی علیه السلام: سوره قصص آیه 30 ؛ آمده: فلمّا آتا های نودی من شاطئ الواد الا یمن فی البقعة المبار کة من الشجر ة ان یاموسی انّی انا الله ربّ العالمین ) هنگام که به سراغ آتش آمد ؛ از کرانه راست درّه درآن سرزمین پربرکت ازمیان یک درخت ندا داده شد که : ای موسی منم خداوند ؛ پروردگار جهانیان. بقعه به معنای قطعه زمین است که به شکل زمین های اطرافش نباشد . بقعه مبارکه قطعه ونقطه ای مخصوص است از «کناره سمت راست وادی » که در آن درختی قرار داشت و ندای یا موسی از آن درخت برخواست . ومبار گ بودنش به همین خاطراست که ندای الهی وتکلم او باموسی درآن جا واقع شد واز این را ه شرافتی یافت ؛ وموسی به خاطر همین شرافت وقداست مأمور شد کفش خود را بکند همچنان که فرمود: فاخلع نعلیک انّک باالواد المقدّس طوی ( طه 12 ) نعلین خودرا بکن که تو دروادی مقدس طوایی هستی.[14] درضمن مسجد الاقصی نیز مبار ک شمرده شده است ومعلوم است که مبارک بودن آن جزبرای این نبوده که خدای متعال خیرکثیر درآ ن سرزمین قرار داده بود ومنظور از خیرکثیرجزآقامه دین واز بین بردن شرک نمی تواند باشد [15] جمله «بارکنا حوله » بیان گر این مطلب است که مسجد الاقصی علاوه بر اینک خود سرزمین مقدس است اطراف آن نیز سرزمین مبارک وپربرکتی است واین ممکن است اشاره به برکات ظاهری آن بوده باشد ، چرا که می دانیم ، درنطقه ای سرسبز وخرم مملواز درختان وآبهای جاری وآبادیهای واقع شده است ، ونیز ممکن است اشاره به برکات معنوی آن بوده باشد زیرا این سرزمین مقدس درطول تاریخ کانون پیامبران بزرک خدا ؛ خاستگاه نور خد پرستی وتوحید بوده است .[16] 5 - باران : انزلنا من السما ء ماءً مبارکا فأ نبتنا به جنّت وحبّ الحصید ( ق 9 ) 6 - قرآن کریم : هذا کتاب انزالنا ه مبارک ( انعام 92 -155 ) 7 - شب قدر (زمان ) والکتاب المبین انّا انزلناه فی لیلة المبارکه .(دخان آیه ، 2،3 ) که مراد شب قدر است . بنا براین می توان نتیجه گرفت که ایام نحس درهمان زمان قوم عاد بوده دیگر قابل تکرار نیست آنچه که در بین مردم رواج افتاده ازنظری دینی حجیت ندارد؛ وزمان مبارک (شب قدر) قابل تکرار است ، زیرا شواهد و دلایل وجود دارد که شب قدر درهرسال تکرار می شود؛ علاوه برزمان همانطوری که ملاحظه کردید مکان (کعبه وبقعه موسی ) هم مبارک وبابرکت درقرآن کریم ذکرشده وهمین طور انسان( حضرت عسی) ،درخت( زیتون) ، باران وقرآن کریم به عنوان منشأ خیروبرکت نام برده شده است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] علامه طباطبایی ، ترجمه المیزان ، ج 19،صص115 ،117 [2] - تفسیر نمونه ، ج23 ، ص44 [3] - ترجمه المیزان ؛ ج19 ؛ ص117 [4] - تفسیرنمونه ، ج 23 ، ص44 5 – تفسیر نمونه ، ج23 ،ص45 [6]- دهخدا؛ لغت نامه [7] - ترجمه المیزان ، ج 3 ص 542 [8] - ترجمه المیزان ، ج 7؛ ص389 [9] - تفسیرنمونه ، ج3 ؛ ص9 [10] - تفسیر نمونه ؛ ج3 ؛ ص14 [11] - ترجمه المیزان ، ج14 ، ص 61 [12] - تفسیرنمونه ، ج14، ص 477 [13] - دایرة المعارف جامع اسلامی ؛ ج6 ؛ ص119 [14] - ترجمه المیزان؛ ؛ ج 16 ؛ ص 44 [15] - تر جمه المیزان ؛ ج 5 ؛ 469 [16] - تقسیرنمونه ؛ ج13؛ ص10 دست نوشته های ابراهیمی