یکی دیگر از کسانی که صوفیان فریب وی را خورده اند محی الدین بن عربی است. وضعیت او مانند غزالی بلکه به مراتب زشت تراست و اکنون با توجه به سخنان زشت و ناپسندی که از وی به ما رسیده، دوازده مورد از آن را بر می شمریم: 1- وی در کتاب خود ((فتوحات)) در سخنانی طولانی مدعی شده که 9 بار به آسمان سیر داده شده و چگونگی سیر در آسمان ها در سخنانش به چشم می خوردو از آن بر می آید که وی مدعی مزیّت و برتری بر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) شده که در خور توجه است. 2- او در این کتاب پس از بیان این که در مسیر رفتن به آسمان ها در هر آسمانی یکی از پیامبران را مشاهده کرده و اظهار داشته که ابوبکر را بر عرش دیده است. بدین سان رتبه و جایگاه ابوبکر به ادعای وی بالاتر از جایگاه پیامبر خداست . بنابراین، چگونه یک فرد مسلمان می تواند این سخنان را ازاو بپذیرد؟ 3- وی در کتاب((فصوص الحکم)) مدّعی شده که این کتاب به املای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است و حضرت بدو فرمان داده تا عیناً عبارات آن کتاب را بنگارد. در صورتی که اگر چنین سخنی واقعیت داشته باشد با جزم و یقین حکم به بطلان ادعای وی می شودو مفاسد فراوانی بر آن مترتب خواهد بود. 4- از او نقل شده و معروف است که وی خویشتن را خاتم ولایت نامید و به سبب رویایی که دیده بود، وی را بدین اسم نام نهادند . بخ گونه ای که او همواره می گفت : ولایت با وجود من پایان پذیرفته است و این ادعا با جزم و یقین دروغ است و حداقل کسانی که پس از او چنین ادعایی کرده اند جزماً دروغ می گویند و این افراد را بیشتر صوفی ها تشکیل می دهندکه ادعای ولایت دارند. 5-وی در کتاب ((فتوحات)) روایاتی نقل کرده که قطعاً دروغ نادو عقل و خرد آن ها را محال می داند و از آن ادعای دانستن علم غیب و گستاخی بر تهمت و افتراء و دروغ، پدیدار است. 6- او در کتاب یاد شده می گوید: شیطان همه شیعیان به ویژه شیعه امامیه را فریب داده است. آنان در دوستی و محبت اهل بیت از حدّ و مرز خود پا فراتر نهاده، به گونه ای که برخی از صحابه ، مورد خشم آن ها قرار گرفته و به این پندار که اهل بیت از این کارخرسندند، به سبّ و ناسزای این دسته از صحابه پرداختنه اند. 7-در مورد شیعه امامیه گفته است: آنان از جمله کسانی اند که از راه راست منحرف گشته و دیگران را نیز به گمراهی کشانده اند و همین سخن در ارتباط با موضوعی که در صدد بیان آن هستیم ما را بسند هاست. 8- وی با 73 کتاب یاد شده می گوید: فردی شافعی مذهب و عادل به دو تن یکی شافعی مذهب و عادل و یکی از طرفداران رجعت بر خورد به آن دو گفت : من شما را به شکل خوک می بینمو این نشانه میان من و خداست که رافضی (شیعی مذهب) را در این صورت به من نشان می دهد. آن دو با شنیدن این سخن در باطن توبه کرده و از مذهب (رافضی) شیعه برگشتند. آن مرد گفت : اکنون که توبه کردید و از مذهب خویش برگشتید شما را به صورت انسان دیدم. آن دو نیز بدان اقرار کرده و از سخن آن مرد شگفت زده شدند. 9- شارح کتاب ((فصوص)) از ابن عربی نقل کرده که مدت 9 ماه بی ان که غذایی بخوردخلوت گزینی اختیار نموده پس از آن دستور یافت از ان جا خارج شودو بدو مژده داده شد که خاتم ولایت محمدی است بدو گفته شد: دلیلش این است که علامت و نشانه ای که بین این دو کتف پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرار داشت، دلیل بر خاتمیت نبوت آن حضرت بود و همان علامت میان دو کتف شماست که دلالت دارد تو خاتم ولایت هستی و این سخن، صرفاً ادعایی بیش نبود و همان گونه که پی بردید چنین سخنی با جزم و یقین دروغ است.1 10- در کتاب ((الفواتح)) از او نقل شده که گفت: قطبی ((غوث)) نامیده می شود، مورد توجه حق تعالی بوده و دره ر زمان شخص خاصی است و نیز گفته: خلافت دارای ظاهر و باطن است و ابوبکر و عثمان و معاویه و یزید و عمر بن العزیز و متوکل عبّاسی را از جمله کسانی شمرده که ظاهر و باطن خلافت را جمع کرده بودند و شافعی را از شخصیّت های بزرگ به شمار آورده است. 11- از تحقیق و بررسی در راه و روش و کتب و آثار وی بر می آید که با مذهب شیعة امامیه در تضاد است و خود به طور کامل از راه و روش شیعیان بیرون است. 12- با تحقیق و بررسی کتب شیعه نیز به همین نتیجه می توان رسید. چنان که در مورد غزالی گذشت ولی با این همه ملاحظه می کنید که صوفیان به سخنان این دو، سخت معتقد و پای بند بوده و نسبت به آن دو خوش بین اند و از آنها پیروی می کنند. و الله اعلم. منبع : soofian.blogfa.com